سلام.بچه ها مادرشوهرم هرچی میگذره داره تلاش بیشتری میکنه که شوهرمو ازمن جداکنه و به خودشون نزدیک کنه.
همشم بهم میگه تا داری کاری میکنی ک بچم بامامثل قبل نباشه.به شوهرم میگه پیش خواهرت بخواب،هی تو گوشش میخونه ک ب اینابیشترمحبت کن بیشتزوقت بزار خیلی کم میاین..همش از غم و غصه هاش جلوهمسرمن میگه الان همش درگیراوناس و هرچی سعی میکنم از لحاظ عاطفی بهشنزدیک شم و رابطمون شادو خوب باشه اون فاصله میگیره و مدام یاداره بهشون زنگ میزنه یا پیگیرشونه درحالی ک کلامنو بچشو رهاکرده.
من اصلا بلد نیستم سیاست و این چیزارو میشه بگین چیکارکنم؟