خب من روابط اجتماعیم خوبه... تونستم زود باهاش دوست بشم و یه مدت بعد صمیمی شدم... بازم میگم قصدم خراب کردن رابطه نبود عشقو میخواستم تو دلم بکشم و تنها هدفم این بود که بیشتر از قبل ببینمش... تمام رفتاراش دلنشین بود... من اصلا با اون سبک چهره حال نمیکردم اما به جایی رسیدم تک تک جزئیات ورتش بنظرم قابل ستایش میومد
خلاصه با سما دوست شدم و در حدی پیش رفتم که چهار تایی بیرون میرفتیم پسر عمم بود باهامون.... کم کم اونم باهام احساس راحتی کرد.. البته خیلی خواهرانه. باهام صحبت کرد و منم یه درصدم حسمو بروز ندادم و گذاشتم همونجور که میخواد فکر کنه. هیچکس درک نمیکنه حسو حالمو... وقتی جلوش پر انرژی و بیخیال مینشستم به حرفاش گوش میدادم و بهش راه حل میدادم(البته در حضور سما. اونم منو دوست داشت و اعتماد کامل بهم داشت) و وقتی از پیشش میرفتم از همون لحظه اول حالم به شدت به هم میریخت... معده دردای عصبی... اشتهای کم... تب شدید و رنگ پریده... اینا حالتام بود وقتی ازش دور میشدم و اونم اینقد عاشق سما بود که متوجه هیچکدوم اینا نبود... تا اینکه یروز موقع صحبتای عادی چهار نفرمون احساس کردم حال و هواشون عادی نیست... از هم رو میگیرنو حتی کلمه ای حرف نمیزنن باهم.. از پسر عمم امیرعباس خواستم ببینه چه خبره بهم بگه و فهمید که رابطشون شکرآبه... احسان خودش اومد پیشم دردو دل کنه... گفت متوجه محبتاش نیست و جدیدا دائم بحث دارن... واسه بغض تو صداش حاضر بودم جونمم بدم تا اینجوری غمگین نباشه... بچه ها من بهش یاد دادم چجوری دلشو بدست بیاره... رَب و رُب خانما رو بهش گفتم و کلی بهش گفتم بره سمتش و رابطه رو مثل قبل کنه. ادنم گوش داد رفت و بعد یه مدت دوباره خوب شدن اما یه هفته بعد دوباره مثل قبل شدن... حتی بدتر! یروز احسان بهم زنگ زد گفت با امیرعباس یه قرار بزار بریم کافه... بعد کلی دست دست کردن گفت به سما زنگ بزن بگو بیاد! بچه ها اونا جفت هم بودن یعنی اگه قرار بود بیرون رفتنمونو احسان یا سما هماهنگ کنن حتما اول بین خودشون اوکی میکردن اگه مشکل نبود به ما میگفتن یعنی اگه قرار بود یکیشون نیاد محااال بود اونیکی بیاد اصلا حسش نبود براش
تعجب کردم احسان همچین چیزی میگه... بعدم ازم خواست به سما نگم اون ازم خواسته بگم بیاد
اما به روش نیوردم زنگ زدم به سما... بهش که گفتم کلی بهونه اورد و گفت فلان جا کار دارم باید برم و این حرفا... وقتی به احسان گفتم گفتش اره میدونستم نمیاد! همه چی بینمون تموم شده... ببین شاااااخ دراوردم شااااااااخ
بهش گفتم چی میگی؟! یعنی چی؟! و...