2733
2739
عنوان

چه اسم هایی رو برای بچه هاتون میپسندید؟

| مشاهده متن کامل بحث + 799 بازدید | 105 پست

اسم های سنتی مثل دیاگو _نیک_بانو_ترمه 

  پرستارم از نوع مهربون😍💉💊  در حال خوندن زبان آمریکایی هستم  😉😉       و معتقدم  👈برای کسی ک میفهمد توضیحی لازم نیست و برای کسی ک نمیفهمد هر توضیح اضافه است✔

ما گزاشتیم تمام شد😑خودم ماهان دوسداشتم..پارسااا...

یکیش پارساشد..اون یکی سام


حرف حساب اگربه وقتش نزنی...بعدش میشه زراضافه:/فلسفه بودن  بعضی هامثل کاسه توالته:/فقط واسه گوه خوری انتخاب شدن:|


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
سورنا نیلا

نیلا تا حالا نشنیده بودم🧐

به اینا نگاه کنید 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐اینام به شما نگاه می کنن نه؟ خیلی جالبه منم اولش باورم نمیشد😂‏
2738

اسم عشقای مامان در اینده سلدا و سامیاره:)

خوشحالی یعنی تا چندماه دیگه همه بهت بگن خانوم دکتر   و بشی دانشجوی بهترین دانشگاه دندون ایران و اخرشم بشی ارتو دنتیست مملکت  ILOVE MY LOVELY FUTURE

فقط اسامی اصیل ایرانی جان من رو اسماعیل تجدید نظر کن و مهلا حالا مژده خوبه ولی اون دوتا بچه گناه داره بخدا

خسته و عصبی و درمونده شدم کاش خداوند منو فرزندم ازین جهنم نجات میداد

اسم های کردی 

پسر ژیرو 

دختر ژوانا

من یک روستایی هستم 🤗اینجا بدنیا اومدم و اینجا ازدواج کردم 💑بعضیا اگه بخوان کسی رو تحقیر کنن بهش میگن دهاتی 😔من دهاتی ام 😊دهاتی فحش نیست 🌹پنجره ی خونه کوچیکم هرروز رو به آسمون و کوه و دشت و درخت باز میشه 😍مرغ و خروس و گنجشک ها پایین پنجره هر روز منتظر خرده نون های منن😁اینجا لذت هایی رو داریم که فوق العادس 😉نون و کلوچه محلی ،پیاده روی توی طبیعت ☺لباسهای رنگارنگ و سادگی و صمیمیت ❤برات یه آرزوی خوب میکنم دوستم 😍دلت شاد باشه و تنت سالم و یه روز خوب توی یه روستای قشنگ 😍کنار مردمی که مهربونن🌹

اسم دخترا خوبن که انتخاب کردی اما روی اسماعیل تجدید نظر کن

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز