طلاقمون تو دادگاه صادر شد و امضا کردیم بعدش من بچه رو بردم طبق قانون ببینه . خیییلی همه جا میگه که عاشق بچشه ولی من از کاراش و حرفاش میفهمم که منو بیشتر از بچه می خواد و بچه رو بهونه میکنه . چون هر هفته با برادراش میاد بچه رو ببینه اون وقت بچه رو میده دست داداش هاش خودش میاد کنار من میشینه با من حرف میزنه :/ این دفعه هم دوباره اومد کنار من نشست و گفت حیف پول ندارم خونه اجاره کنم از خونه مامانم بلند شیم بریم یه جا زندگی کنیم ...اون وقت من گفتم مگه تو می خوای زندگی کنیم ؟ گفت مثلا گفتم چون تصمیم نهایی رو من میگیرم منم از لحنش لجم گرفت گفتم کی گفته فقط تو تصمیم میگیری ؟ شاید تو خواستی برگردی و من نخواستمت دیگه . خیلی ناراحت شد . به نظرتون بد گفتم بهش ؟