من و نه پشیمون نیستم خانوادمم اولش راضی نبودن بعد راضی شدن
من نامزدم
در جنگم با خانواده
من . نیمه سنی بود البته . یعنی همون دقیقه عقد نکردیم اشنا شدیم . راضی ام خیلی .
من.خوبه...ولی میتونستم زندگیمو یجور دیگه رقم بزنم
ایشالله دوست داشته باشه...هیچی همکلاسی بودیم ازش خوشم میومد برای ۲ تاشهر متفاوت بودیم ک‌اشنای مشترکم نداشتیم بتونم امارشو بگیرم خلاصه دیدم ترم تموم شد این بهن شماره نداد یا مکافات شمارشو پیداکردم فکر کن رفتم توگروه دانشگاه شاید ۲۰۰۰نفر بودن سوال کردم ک کسی فلانیو میشناسه یکی دونفری گفتن اره ولی کسی شمارشو نداد ب زوووور پیداکردم شمارشو بهش پی ام دادم ک اره من ازت خوشم‌میادو دوست دارمو این‌حرفا
ما ازدواجمون عشق در نگاه اول بود
منو بار اول که دید گفت با من ازدواج میکنی
منم بار اول گفتم بلهههههههه
پس فرداش مامانش زنگ زد خونمون
10 روز بعدش اومدن رسما خواستگاری
20 روز بعدش نامزد کردیم
من از سال 88 دوست بودیم مادرش مخالف بود اما با پافشاری خودش بالاخره راضیش کرد سال 95 عقد کردیم .
من با دوست پسرم ازدواج کردم
ظهر تماس تصویری گرفت داشتیم میحرفیدیم یهو وسطش هی گوشیش زنگ میخورد قطع و وصل میشد
منم سری اول پرسیدم کیه گفت کارگرام هستن
بازم گوشیش زنگ خورد گفتم کیه دوباره گفت همون کارگرمه هی زنگ میزنه در رابطه با کار
دوباره گوشیش زنگ خورد بازم گفتم کیه دیگ صداشو برد بالا و تند رفتار کرد باهام گفت هی میگی کیه کیه خو تو که میدونی دم ب دقیقه بخاطر کارم زنگ میزنن
منم ناراحت شدم ازش 😑
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
