😐آه آه عروس عموم 😬😬مادرش مثلن خیر سرش مداحه
ولی نمیدونی روز عقد همه رو خون ب جیگر کرد..
گفت روز عقد کسی نیاد خونمون .فقط پدر مادر داماد
خانوادش ..هیچکس نیاد 😐😐اون وقت خودش همه فامیلاشون دعوت کرده بودن .زن عموم گفت ینی مثل مهمون رفتیم برگشتیم .انگار ن انگار اصل کار ما بودیم
همه دستورات رو مادر زنه میداد...حتی یه ماه بعدش که عروسی گرفت .اصلن نفهمیدیم چطور جهاز خریدن چتو خونه اجاره کردن .داماد که بعد عقد رفت ..شب عروسی اومد خونه باباش .که وساایلشو ببره .. 😕 انگار ن انگار ..
همون شب عروسی مادر دختره گفت با خانوادت قطع رابطه کن .من نمیتونم ببینم دخترم عذاب بکشع😐😐
😕الانم ۶ ساله ازدواج کردن .عموم زن عموم نمیدونن در خونه پسرش چ رنگیه 😕..اون وقت همین خانم با خدا
که میره مداحی میکنه پسرش انقد عرق مشروب خورده بود که سنگ کوب کرد در جا مُرد ..البته میگفتن اعتیادم داشته .۲۰ سالش بود.پارسال فوت کرد..
ولی بخدا زن عموم خیلی نفرین کرد ..گفت امیدوارم همین جوری که بچمو جدا کردی و حتی نَومو نتونستم ببینم .هنوز پسر خودمو نتونستم ببینم بعد شب عروسی امیدوارم ب عذای پسرت بشینی ..همینم شد ..یه سال اول عروسیش .😐😐عموم از مغازه خودش از قند روغ برنج بگیر تا....
همه رو با آژانس میفرستاد دم خونش.ولی دیرن که اصلن تشکر هم نمیکنن دیگه بی خیال شدن .حتی فوت خالشم نیومد 😐