2733
2734
خواهرم ثبت نام کرده اونم با هزار بدبختی 

ثبت نامش کاری نداره که ۵ دقیقه است

من از اینجا چه میخواهم... نمیدانم!  امید روشنایی گرچه در این تیرگیها نیست. من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
چرا کردیم‌

ببین باید سیمکارت و شماره حساب به نام طرفی باشه که ثبت نام میکنه گواهی نامه هم همینطور

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
2738
اقا من یه سوال دارم شماره کارتی که دادم رو میخوام عوض کنم چیکارکنم

برو توی سایت قسمت مشاهده پروفایل تغییرش بده بعد روی درخواست تغییر اطلاعات کلیک کن

من از اینجا چه میخواهم... نمیدانم!  امید روشنایی گرچه در این تیرگیها نیست. من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم!

خیلی مسخره ست ، من سیمکارت به نام خودم نیست ، الان رفتم سیم کارت جدید بگیرم میگه نمیشه یه سیم کارت به نامتون هست باید کدی که به اون ارسال میشه رو بگید تا این فعال بشه ، میگم شمارش چیه میگه نمیدونم نزده اینجا فقط میگه یه شماره به نامتون هست 😐 البته من میخواستم ثبت نام کنم اگر دراومد بدم خواهرم ولی نتونستم سیم کارت بگیرم به نام خودم

گروه آبی💙 وزن فعلی ۶۷    وزن هدف ۵۹🎯                           ❤️برام هیچ حسی شبیه تو نیست ❤️   
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز