سلام ، بعد قهر طولانی مدت، و آشتی نصفه نیمه، میخواستم برم باهاش از خونه م( که قفل عوض کرده و من کلیدش ندارم) لباس مهمونی بیارم چند تا ، درو باز کرد برام، دیدم جلو پام هر چند قدم گل های رز رنگارنگ چیده تا جلومبلی، روی جلو مبلیم یه کارت هدیه (که از روز تولد مونده بود رو دستش)خوشحال شدم ،ولی خب برخوردش خیلی سرد و یخ بود.منم یه تشکر و یه ذوق مختصر کردم و بلند شدم بعد یه ربع رفتم اتاق لباسام برداشتم و اومدیم بیرون، فرداش خیلی طلبکار بود و ناراحت بهم گفت امام خمینی جلوپاش گل گذاشتن انقلاب کرد ولی تو گلو رو گذاشتی موند و رفتی و نموندی حتی😶😐گفتم آخه ازم نخاستی حتی بمونم. گفت خودت باید میگفتی 😐
به نظرتون بعد چند ماه قهر و عذاب که داده منو، واقعا با اون برخورد یخ ،بخاطر چند تا گل و یه کارت هدیه باید میگفتم احازه هست بمونم خونه م؟ کارم به نظرتون غلط بود؟ خودم فرداش پرسیدم گل چی بود،گفت معلوم بود خب مگه معذرتخواهی ،من توقع داشتم با ذوق بیشتری بهم گل بده، نه که خودم خم شم دونه دونه از زمین جمع کنم😕اونم هیچی نگه