همون که زندگیتونو شروع کردین؟؟همون که اولین ها توش بود؟
دلتنگ هما جاهای اون خونم .کابینتشو با وسواس انتخاب کردم .
کاغذ دیواریاشو ....
حال هواشو .عصرهاش...
انقدر اذییتم کردن که اجارش دادم .چند ساله مستاجر شدم ...
😩😩😩😩😩😩😩😩نه حالم ازش بهم ميخوره
خراب شه الهي
وای نه اصلاخونه ی نفرین شده ایی بود بدبختی وقهرودعوا ونکبت ازسروروش میریخت
فرار کردیم ازاونجاراحت شدیم
نه اصلا با خاطره تلخی ازش بیرون امدم. تصادف وحشتناک
نه
خیلی دلم تنگشه. مستاجر بودیم اونجا.
دلم تنگشه نه واسه خود خونه چون خود خونه خیلی جالب نبود ولی چون روزای اول عروسیم و بهترین روزهای زندگیم رو اونجا گذروندم. دلم میخواد برگردم به اون دوران
من خاطرات اولم همش تو خونه مادر شوهرم بود. الانم به اتاقمون دست نزدن و هر وقت میریم همونجاییم. ما فقط شیش ماه اونجا بودیم ولی خودشونم میگن از درش رد میشیم یاد شما میافتیم
اره خیلی خیلی زیاد یه آپارتمان 57 متره ی 15 سال ساخت... طبقه سوم بدون آسانسور... با کابینت فلزی... کف موکت... پنجره های آلومینیومی.... ی اتاق خواب وحموم دسشویی ک درش به سالن اصلی باز می‌شد... اماتااخرین روزی که اونجا بودم بوی اولین باری ک رفتم توش و جهازمو چیدم تو مشامم بود.. واقعا دوسش داشتم و دارم چون خونه مال بابام بود کلیدشو دارم. هراز گاهی میرم بهش سر میزنم. چشممو میبندم و به یاد شب وروزا و اولین هایی ک تو اون خونه داشتم میافتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
