ببینید من ۶ سال ازدواج کردم از همون ماه سوم که مادر شوهرم اومد خونم . یبار استخون گنجشک که دورش نوار زرد چسب زدن پیدا کردم. یبار کلید نخ پیچ شده دورش هربارم دعوامون میشد هر روز دعوا منم بچه بلد نبودم بندازمشون آب روان یا دعایی بخونم فوت کنم بهش مینداختم آشغالی مبرفتن تا الان که دو هفته خونه بابام بودم با واسطه شدن همسایه ها شوهرم اومد دنبالم بخاطر بچه ۲ سالم. حالا تا دیشب اوندم خونم خواهرشوهرم زنگ زد اوووومدییی پاشید شام بیاید اینجا منم همه ساک و یایل وسط گفتم بریم زشته. رفتیم اونجا شام ،من همیشه کیب و ستک بچه رو تو یه اتاق میزارم حالا موقع خداحافظی اومدم وسال جمع کنم یهو از کیفم بود ساک بچه نفهمیدم خواستم برشون دارم یه انگشترررر قدیمی زنگ زدههههه نخ پیچ شدههههه قدیمی نخشم پوسیده افتاد بیرون
نگید از قبل تو ستک بوده چون خونه من خودم ساک بچه رو چیدم و کیبمو خودم جمع کردم از تو خونم. خشکم زد انگشترو برداشتم نگاش کردم پرت کردم زیر فرش خواهرشوهرم. اشتباه کردم باید ورش میداشتم میاوروم میدانحتم تو رودخونه؟؟؟؟
صبح زنگ زدم این چی بوددددددد خواهرشوهرم یهو انگا خشک بشههه گف اووووووون هیچی چیزی نبود یه انگشتر قدیمی. گفتم مراقب باشبد نره تو گلو بچه مچه ها نوه ها میان گف آره باشه. حالا طلسمه؟چطور باطلش کنم برم بگیرمش ازم