شب خونه پدرشوهرم اینا قرار بود بمونم شب داشتیم میرفتیم تواتاق بخابیم به پدرشوهرم گفتم شبتون بخیر آقاجون بفرمایین تو؟بعدم درو بستم پریدم تواتاق ازخجالت اب شدم
یادم نمیاد
يه بار تو دوران نامزدي پيش همسرم دراز كشيده بوديم تختمون هم ارتفاع داش بعد داداشم فك نميكرد تو اتاق كسي باشه (يني نميدونس نامزدت خونمونه)بعد در اتاق رو محكم باز كرد من هول كردم خودمو پرت كردم كف زمين هم پاركت بود خودمم لاغر صداي شكستن استخونام رو شنيدم قشنگ مثه اينكه داشتن بمب زده بودن منم شيرجه زده بودم پناه بگيرم
خب بگو تباه اينكار ضايه تر بود كه🥴🥴
سوتیامون منشوریه♥️
من و شوهرم قبل ازدواج دوست بودیم باهم و این ماجرا رو کسی نمیدونست. البته متوجه شدن ولی نفهمیدن از کی و چند وقته ک باهم دوستیم. شوهرم بخاطر کارش تو شهرما بود و خانوادش ی شهر دگ بودن.اینجا با یکی از دوستاش خونه داشت. ی سری ی میز تی وی دیدم شبیه میز تی وی خونه مجردی شوهرم.جلو خانوادش گفتم عه ببین این شبیه میز تی وی خونه قبلیته😁😁باباش و مامانش ک مات و مبهوت نگا میکردن من و
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
