ما ک نامزد کردیم سال ۸۶ مامانمو مادرشوهرم با همفکریه هم اومدن مارو قفل کردن نتونیم تا شب عروسی کاری کنیم😐😐😐 ماام امتحان کردیم دیدیم قفلش الکیه 😂😂
شش ماه تو یه اتاق نه متری شریک بودم،انقققققققدر آزارم دادن و هنوزم میدن که دیگه بریدم،تورو خدااااااااا هر کی این پست رو میخونه برا آرامش زندگیم از دست پدرشوهر مادرشوهرم برام دعا کنه،منو همسرم و بچه‌هام به یه آرامش عمیق نیاز داریم،دیگه بریدم،تو سن ۲۴ سالگی از درون یه پیرزن ۸۰ ساله عجوز و درمونده و عزادارم،عزاردار تموم زخمهایی که این زن و مرد به روح و جسمم زدن،کاری کردن که شوهرم منو تو هفت ماهگی بچم با شکم حامله گرفت زیر لگد،نه کسی برام مونده و نه آبرویی،شاید من خیلی گناهکار و بدم،شماها از خدا برام طلب رحمت کنید😔💐♥️
اره متاسفانه خواهرشوهره بیشعورم اومد پیش چشم داداشش ی دستمال مسخره سنجاق کرد ب تشک رف شوهرمم یکم یجاشو زخم کرد خونی دادیم بهشون جالب اینجاس ی پیرزن ت فامیلاشون بود نگا کرده بود گفته بود این عروس بچه هاش همه پسر میشن😐😐😐
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
