سخت ترین لحظه زایمانتون کدوم لحظه بود؟؟

وا خدایا نظرات خوندم. ریدم به خودم من هنوز توعقدم. وای خدا چه قدر زایمان سخته   پس😥😥😥. من فکرنکنم بتونم طاقت بیارم. میمیرم باور کنین😥😥

بدترین چیزه زایمان اون معاینه هایه لعنتیشه😣اصلاحاظرم ده باره دیگه زایمان کنم ولی یه بارمعاینه نشم.

سخت ترین لحظه ام اون موقع اس ک وقتی فولی وآماده ای برای اومدن بچت تواوج دردات بایدزوربزنی 😰

خدایی مادر شدن چی داره که این همه درد ارزش داره؟؟؟؟؟؟

من بچمو دوست دارم خدا حفظش کنه اما مادر خودمو ، پدرمو ، شوهرمومم دوس دارم مثلا برا ازدواج تحمل درد ارزش نداره؟ برا مادرشدن داره؟؟

خدایی درک نمیکنم یکم بهم توضیح بدین😭😭😭

وقتی صدام زدن رفتم تو اطاق عمل و گفتن بخواب رو تخت،،،،خیلی ترسیدم،،،،بچه اولمو بی حسی از کمر گرفتم که دکتر داشت به یه کارآموز یاد میداد دفعه اول خراب شد بار دوم که سوزن زدن تو مهره کمرم یه درد وحشتناکی گرفت خیلی بد بود،،،،زایمان دومم پامو کردم تو یه کفش گفتم باید بی هوش بشم دکتر هر کاری کرد من کوتاه نیومدم آخرش در حین بی هوشی خفه شدم کلا تنفسم قطع شد خدا بهم رحم کرد جون زنده در بردم

خودت جلوگیری کن بدون اینکه بفهمه...

وای جای تیغ زدن دیگه بی هوش شدم جدی 😰😰😰😰

من خوش زام 😁نه درد نه ترس هیییییییچیه هیچ

سزارین بودم البته

درد  حشتناک زایمان طبیعی. خدا لعنت کنه هرکی رو که بهم میگفت دردش مثل درد پریودیه. هیچی دردی تو دنیا مثل زایمان طبیعی نیست. حاضر بودم بمیرم. فقط آرزوی مرگ داشتم. به اطرافیان میگفتم دعا کنید همین الان بمیرم.

یا اباالفضل....😲😲😲😲پشماااام

منم به خواهرم گفتم برو زایمان طبیعی خوبه

موقع درد کشیدن تو بیمارستان اینقده منو نفرین کرد نتونست طبیعی بیارش سزارین کرد

خانومایی که سزارین انجام دادید. راسته که میگن بعد از بهوش اومدن مادر پرستار میاد شکم رو فشار میده که خون اضافی خارج بشه؟؟؟

بدترین لحظه زمانی بود که به هوش اومدم.یعنی انگار کل بدنم تیکه تیکه بود.همچین دردی رو نمیشه حتی تصور کرد

بله راسته.وای تنم میلرزه یادم میوفته.

کدوم بهتر بود؟بعد بی حسی کمر درد نداشتی؟

من دیسک کمر دارم.هرکاری میکنم دکترم قبول نمیکنه که با بیهوشی باشه.خیلی نگرانم

امان از اتاق ریکاوری و لرزه ای ک میگیری وبعدش

وقتی بی حسی اثرش میره تا ساعت ها درد وسوزشی داری ک تموم نمیشه در حالی که تو توان سانتی جابجا شدن یا تکون خوردنم نداری 

من ک دست خودم نبود خدا روصدا میکردم و وبی صدا ‌گریه میکردم