2733
2739

محنا

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

حدیثه

برای آرزوی خودمو خودت صلوات 🥰🥰🥰به لطف خدای مهربون و دعای شما نی نی سایتی های خوب که اگه دعا نمی‌کردید خدا منو لایق نمیدونست منم شدم مامان 😍😍😍😍خدایا شکرت بابت هدیت و این هدیه رو نصیب هر کسی که لایقشه بکن ممنونم 🥰🥰🥰هنوزم بر این باورم که بچه ای که مادرش اینقدر باید براش صبر کنه نباید بوسید فقط باید گاز گرفت قربونت بره مامان الهی دورت بگردم😍😍😍😍😍😂این بچه حاصل 50تا بی بی چکه و 10 تا آزمایش بارداری که همشون بتاشون 2 میشد ولی الان به لطف خدا شد 73 😍😍😍😍اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به نیت سبز شدن دامن همه ی خانمای منتظر دیگه 🥰🥰میشه باز دعا کنین بچم سالم باشه همش نگرانم زندگیه سختی داشتم میترسم بارداری سختی داشته باشم🥺 ممنونم 😔😔 هفته 7 رفتم سونو دادم گفتن هفته 5 هسی لطفا برا اینکه بارداریم پوچ نباشه و تو هفته 5 نمونم دعام کنین🥺 جنین نازنینم رفت ولی دلم نمیاد امضامو پاک کنم 😔😔😔😔 برام دعا کنین ممنونم
2728

مهدیه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2738

راحیل

من ساده ام ،ساده ساده ساده.من آگاهانه سادگی را برگزیده ام نه از روی بیچارگی ،برعکس سادگی عین چاره من است چاره رهایی ام از بنده مشغله های ریزو درشت مادی،سادگی پناه بردن به قاصدکی در دشت که اجازه میدهد پرهایش را به دست باد بسپارم و در ذهنم سرنوشت هر کدام را داستانی کنم و همراه با پرورش آنها در دشتهای دور تر داستانم را بارور تر کنم و سادگی اینکه در باغچه نعنای مادرم رد حلزونها را بگیرمو ساعت ها به رفت و آمدشان نگاه کنم و از خانه به دوشیشان احساس قوی بودن بگیرم. من آگاهانه ساده ام.ساده ساده ساده...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز