بعد از طرف دیگه طرف مثلا بچه داره یا بچه هاش بزرگن و با زنش یا شوهرش سابقه ی چند سال زندگی داره. حالا یه شرایط نسبتا خوب هم دارن مثلا ماشین و خونه هم دارن... زنه میگه نمی تونم برای چیزهایی که کلی براشون زحمت کشیدم و جمع کردم به دست بیارم ول کنم برم! شوهر دوم هم که در کار نیس مرده هم میگه طرف زنمه مادر بچه هامه بعد طلاق بگیرم تو مردم و فامیل و همکارا وجه ام از بین می ره... پس هر دو به این نتیجه می رسن که زندگی شونو داشته باشن ...اما از اون طرف هم زنگ تفریح شونو داشته باشن! مثلا شمال رفتن و با عشق شون گشتن و سفره خونه رفتن و کلا این داستان ها
خب این خیلی براشون راحت تر و بی دردسرتره تا بیان به طلاق فکر کنن! جالبه تو نود درصد مواقع هم هر دو می دونن اون یکی با کسی هست اما هیچی نمیگن. اما به نظر من مردی که می دونه و چیزی نمیگه دیگه اون اوضاعش خیط تره... چون مردی که به زنش سر این چیزها باج میده صددرصد خودش متوجه ضعف خودش هست یا کارش گیره زنه اس و مجبوره خیانت زنش رو تحمل کنه