اسم خانوم افسانه بود شوهرش و یادم نیست خلاصه مرو و زن بعد ازدواج یه دخترم میارن ک اسمشو میذارن نسترن دختر خیلی سساه بود و این ک ب شدت موهاش فر بود مثل افریقایی ها دختر اولی اسمش یاسمن بود ک الان ۲۳ سالش شده سفید و بسایر ظریف مادر ک نامادری یاسمن میشد خیلی باهاش بد رفتاری میکرد دختره میرفت سرکار پولاشو میگرفت خرج خودش میکرد اشپزی باید میکرد درس های خاهر کوچیکش با اون بود خلاصه همه کار با اون بود چون افسانه ارایشگاه کار میکرد و خونه نبودش و ب شدت دختره رو کتک میزد