رفتن گذاشتنش رو برانکارد ما هم رفتیم به راهمون ادامه دادیم رفتیم تو فروشگاه برا بچه ها بستنی خریدیم. کلی وقت بعد برگشتیم دیدیم هنوز ماشین اورژانس اونجاس. دارن گان های ضدعفونی میپوشن. رفتیم جلو پرسیدیم مگه این بنده خدا کرونا داشت گفتن احتمالش هس. دستش که نزدین ما هم گفتیم نه.
خلاصه که اگه خدا ما رو تو اون گرما نمیکشوند بیرون از حونه کی اون بنده خدا رو میدید؟ تو خرابه ی دیوار دار یه جایی که ماشین رو بود و عابر پیاده خیلی به ندرت رد میشد. شاید تا بیان و پیداش کنن فوت میشد طفلک.
دلم براش سوخت. گفتم یعنی اولاد نداره این بنده خدا؟
اینکه نیگن عاقبتمونو به خیر کنه خدا همینه ها. طفلک پیر و فرتوت بود