بچه ها بنظرتون چرا مادرشوهرم هی اینو تکرار میکنه؟هی میگه فلانی رو برا پسرمون میخواستیم نشد حالا یکی بهتر گیرمون اومده برا پسر اولیشون صد جا خواستگاری رفتن الان ازدواج کرده امشب داشتن درباره ازدواج و اینا حرف میزدن باز به من این حرفو زد بهش گفتن خب برا پسر اولیتم صدجا خواستگاری رفتی گفت نه فقط یبار رفتم اونم عروسمه ازدواج کردن
بگو من بهترینشون بودم که انتخاب شدم
شمام بشین از خاستگارات بگو و کلی تعریف کن.بهش بگو قسمت این بود وگرنه کلی خواستگار رد کردم .میگن وقتی قسمت باشه نمیتونی نه بیاری
خب اینکه خیلی خوبه
داره ازت تعریف میکنه
واااای میفهمم حستو.
مادرشوهر منم همینه.قبل من شوهرم با یکی دوست بوده که دندونپزشک بوده و میرن خواستگاری و پدر دختره مخالفت میکنه و تمام میشه رابطشون حالا هروقت منو می بینه هی میگه میخواستم واسه پسرم دندانپزشک بگیرم نمیدونم واقعا جواب منفی شنیدن انقد پز دادن داره؟فاجعه اینه که دختره نسبت دور هم با شوهرم داره و بعضی وقتا که میبینتش تا یکماه ازش تعریف میکنه.حالم از این مادرشوهرا بهم میخوره
استارتررابطه ت با شوهرت چطوره؟؟
برا اون قضیه های جاریت، با شوهرت مگه حرف زدی؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
