توروخدامنوداهنمای کنیدخیلی خیلی مهمه لطفاخواهش میکنم دوستای مهربونم

سلام دوستای گلم خواهرمن الان ۲۰روزه که زایمان کرده ۷روزاول مامانم پیشش بودبعدکه مامانم رفت شهرستان همه چیزافتادگردن من روزی چندبارغذادرست کن ببررسیدگی کن ازخونه ی ماتاخونه خواهرم بیست دقیقه هست سوهرم میبردومیوردبچه سوحموم کن کارای خونه انجام بده تا۷روزپیش که شوهرش رفته سرکارو۱۵روزدیگهدمیادروزاول منوبچه هام رفتیم اونجابه اسرارمادرم که کمکیش باشیم بعدشوهدم تنهاخونه خیلی خیلی ادیت بودونمیتونست روزی چندبارمسیرخونه خودمون وخواهرموبره وبیادوخواهرمم میگفت خونه ماخیلی خنکه وبچه اش خوب میخابه الان ۷روزه اومدیم خونهوماجداازخرج وخوراکش چونکه خواهرم بخاطرنفخ بچه همه غذای نمیخوره خیلی منوبچه هام وشوهرم داریم اذیت میشیم مثلااتاق بجه هاموگرفته براوسیله هاوخوابوندن بچه وخودش وبچه هام ۷روزتواتاق مامیخابن وبهونه تختشونومیگیرن سوهرم معذبه روزاکه خونه است شیفت کارش نیست همه اش تواتاقشه میگه خسته شدم بچه خواهرم شب تاصبح گریه میکنه وبه زورمیتونیم منوخواهرم بخوابکنیمش منوشوهرم شباتوپذیرای میخابیمدخواهرم شبابرااینکهدبچه بخوابه توخونه تاب میخوره شوهرم معذبه چیکارکنم میترسمدچیری بگم ناراحت بسه همه اش بایددرحال عدادرست کردن باسم چونکه بایدشیرداشته باشه برابچه اش دکترببردکتربیاربخداخانواده شوهرم نمیدونن همه اش داریم باخانواده شوهرم دزدوپلیس بازی میکنیم که نفهمن شوهرم الان سرکاربهم پیام داده که  لطفاابن چندروزه که شوهرخواهرت ازسرکارش برگشت وخواهرت رفت به مادرت بگوماشرایطمون سخته وننیتونیم مواطبشون باشیم بخداحتی دستشوی رفتن برامون سخت شده چونکه دست سوی فرنگی روگداشتیم برای خواهرم تودستشوی وخودمون خیلی خیلی ادیت میشیم خواهرم ومادرم برنامشون اینکه کلاشوهرخواهرم که رفت  کاراون ۱۵روزخواهرم بیادخونه ماویااینکه یکی دوباررشومنوبچه هام بریم اونجاچیکارکنم چطوربه مامانم بگم ناراحت نشه حتی شب وروزبتیدکولرزده بشه من شوهرم سرمای هست وبدش میادمبدونم اگه چبزی بگم مادرم وخواهرم قهرمیکنن وابنکه مادرم وخواهرم هیچکدوم توزندگیم بدردم نخوردن وحتی کمکم یک روزم بجه هامونگه دهری نکردن وهیچ کاری برام نکردن من خیلی خیلی تحت فشارم چیکارکنم