جشن تولد خواهرم بود بعد ک تموم شد رفتم بخوابم دیدم خرگوشم پاش شکسته بعدش بچه ها گفتن کار ابوالفضله برادر شوهرم،، انقد فیدل منو با زنجیر زده بود که پاش شکسته اینارو خودش گفت دارم میمیرم عذاب وجدان گرفتم ک چرا تنهاش گذاشتم خیلی وحشتناک بهش وابسته ام
تورو خدا بگین چکارش کنم ببیرمش دامپزشکی ؟میترسم ببرمش مثل پرنده ام بکشنش