تند تند دارم تایپ میکنم
لطفا صبر داشته باشید
نمیدونم چطوری از قبل تایپ کنم بذارم
سلام
من پدربزرگی داشتم که پولدار بود و هکتارها اب و زمین داشت
اما در نهایت مادربزرگم در اوج فقر از دنیا رفت
بخاطر دایی هام
لایک لطفا
لایک کن
ساییده شدن مطمنم
دایی کوچیکم یه کم شر بود
یعنی هر جا که کار میکرد بعد یه مدت بیرون مینداختنش
حالا دزدی میکرد یا هر چی نمیدونم
یه بار خونه یکی از همسایه ها دزدزی شد و اون طرف،دزدی رو گردن داییم انداخت و داییم رفت زندان
وقتی رفت زندان،برای پدربزرگم با اون اسم و رسم خیلی بد شد
و سند و... گذاشت و پول و خسارت داد تا رضایت طرف رو گرفت
ولی اینقدر غصه خورد تا اینکه یه شب سکته مغزی کرد و فلج شد
ن شب رو یادمه،من حدودا شش سالم بود
خاله هام داشتن گریه میکردن
خلاصه پدربزرگم از گردن به پایین فلج شد و لال هم شد
بیچاره مادربزرگم تا هفت سال از چنین شوهری نگهداری کرد
هستین یا نه؟
تو مدت هفت سالی که پدربزرگم فلج بود،دایی بزرگم اموال رو دستش گرفت
حالا دکتر می برد فیزیوتراپ می اورد،ولی خب مگه اینا چقد میشه هزینه اش؟
ساعتها اب و هکتارها زمین رو داییم فروخت و خرج خودش و خانوادش کرد
من هستم
داییم چنان زندگی به هم زد و طوری زندگی میکرد که حسرت ها پشت سرش بود
و چون داییم بچه بزرگ بود کسی هم چیزی نمیتونست بگه و اگر هم میگفتن دیگه گوش شنوایی نبود
ما ها که بچه بودیم با خواهرم،هر موقع میرفتیم خونه داییم تا با دخترش که همسن و سال ما بود بازی کنیم،حسرت میخوردیم
حتی به مامان بابام میگفتم چطوری اینقدر پولدارن؟
مثلا بیست سال پیش تو مدرسه،اناناس و موز و انبه و.... می اورد
یا اسباب بازیهایی داشت که چشم ما به اونا بود
داییم واردات خودرو و موتور سیکلت راه انداخته بود و به شدت پولدار بود،البته به پدربزرگم هم رسیدگی میکرد
خلاصه هر جا میرفت بالای مجلس مینشوندنش و....
دبدبه و کبکبه ای داشت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
