خواب دیدم تو ی گندم زار با دخترم نشستیم ی مار خیلی بزرگ جوری ک انگار چند بار ادور زده بود خوابیده بود روی گندم هاا ولی گندم ها هنوز سنبل نداشتن ولی سبز بودن دیدم ک همون مار جلوی چشم من و دخترم ی مررد رو صورتشو ندیدم درسته قورت داد همش میترسیدم گریه میکردم جیغ میزدم دیدم ک مامانم اومد مار رو تو دستش آورد سمت من منم همش جیغ و داد ک میترسم نیار سمتم ک مار پودر شده بود انگار ک سوخته باشه مامانم میگفت نترس مرده دیگه
هر کی میدکنه بگه تعبیرش چیه فکرمو درگیر کرده