اون حالا یه تعارف زد فک نمیکرد شما قبول کنین😂 وقتی قبول کردین ترسیده
مهم اینکه تو معرفتت نشون دادی
من خودم واسه خواهرشوهرم رفتم بیمارستان ملاقات
بعد من حالم بد بود یه زنگ زد احوالم پرسید نکه فقط خواهرشوهرم کلا خانواده شوهرم حتی پدر مادرشون یه آب میوه هم واسم نگرفتن بیان پیشم ببینن چمه آبمیوه نخورده نیستم فقط ادم باید معرفت داشته باشه مریضی برای همه هست دیگه گذشت ولی شناختمشون
توام ناراحت نباش بهتر بشین خونتون مریض نشین