من یک دختر خاله دارم خیلی دختر خوبیه .از لحاظ اخلاقی شاید آزارش به هیچ کس تا حالا نرسیده باشه .معلمه و داره دکترای روان شناسی بالینی هم میخونه .این ۳ سال پیش یک خواستگار داست که دو هفته قبل از عقد پسره یکهو پشیمون شد بدون هیچ توضیحی تقریبا .اوایل خیلی حال دختر خالم بد شد ولی بالاخره تونست فراموش کنه .تا اینکه ۶ ماه پیش با یک پسره آشنا شد که پسره خیلی پولدار بود تا این اوایل که کارشون جدی شده بود و پسره میخواست بیاد خواستگاری ولی دختر خالم و خونواده اش به هیج کس چیزی نگفته بودن تا اینکه پسره عید زنگ میزنه به دختر خالم میگه یک شماره به من زنگ زده گفته با این دختر ازدواج نکن این دختر خرابه و با اساتیدش رابطه داره و هزار حرف بد دیگه درباره خونواده و خودش .پسره گفته بود اینها برای من مهم نیست ولی فقط میخواستم بگم اطرافیانت رو بشناسی .تا اینکه متوجه شدن این حرفها رو عروس خاله ام به طرف گفته ابتدا انکار میکرده ولی وقتی شواهد رو دیده بوده نتونسته بوده انکار کنه و زده زیر گریه . سه سال پیش هم همین اون یکی خواستگار رو فراری داده بود الان شما همچین عروسی داشتید چکار میکردید