ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دشمن زنان،زنان احمقن👊دانشگاه روانشناسی خوندم و در اینده من دکوراتور کیک میشم❤زندگیم رو با عشق ساختم،با عشق ادامش میدم💕من یک زن موفقم یک انسان قوی برای اهدافم تلاش میکنم و ب دست میارمشون
😁برا ما ژنتیکن سویا تزریق کردس هزار الله و اکبر😁😁😁😁😁
جوجه رنگیه عاقامونم😍یه عاقایی خیلیییییییی سخت گیر و حساس و در عین حال مهربون😍(متعهّد به همیم💍)سه سال از با هم بودنمون میگذره روزای سخت و خوبی باهم داشتیم😍😍😍😍میمونیم برای هم تا همیشه🌸❤«فاطمه❤علی»
💝حافظ کل قران💝اگه سوالی دارین بپرسین در حد توانم کمکتون میکنم 🌹برادر عزیزم(دوست شهید)رضاحاجی زاده +میشه برای شادی روح ایشون صلوات بفرستین😇 آقا جان تمام این سالها که درســـ📖ــــ خواندیم:"دبیر ریاضی" به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه⛔️ نزدیک می شوند بی نهایت است"دبیر شیمی" نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایطــ😍ظهور تو مهیا میشود ✿💠❀💖❀💠✿"دبیر زیست" نگفت که این صدای تپش قلب نیست صدای بی قراری دل برای مهدیست💔..!"دبیر فیزیک" نگفت که جاذبه زمین اشک🥺 های غریبانه توست..نگفت که جاذبه ی زمین🌎 به همان سمتیست که تو هستی"دبیر ادبیات" از عشق مجنون به لیلی ، از غیرت فرهاد گفتـــ😐ــــ ، اما از عشق شیعه به مهدی، از غیرتش به زهرا(س)نگفت...┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅دبیر تاریخ" نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است و اینکه نگفتــ😕 غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد"دبیر دینی" فقط گفت که انتظار فرجــ از بهترین اعمال👌 است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه❌ نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال اس┅✿💠❀💖❀💠✿┄"دبیر عربی" به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترینـــ🌺اسم خاص است┅✿💠❀💖❀💠✿فدای غربتت آقایمن🥺😔💔🌱کاش روزی بنویسند✍🏻 به دیواربقیع : کارگران مشغولند به کار احداث ضریح...کاش روزی بنویسند✍🏻 به دیوار بقیع : چند روزی مانده به اتمام ضریح۰۰۰۰۰کاش روزی بنویسند ✍🏻به دیواربقیع : مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح...کاش روزی بنویسند✍🏻 به دیواربقیع : عید امسال، نماز ، صحن بقیع...کاش روزی بنویسند✍🏻 به دیواربقیع : فلش راهنما ⬅️ ، مرقد زهرای شفیع😍😭😔┅✿💠❀💖❀💠✿┅
آنه ! تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت وقتي روشني چشمهايت در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بود با من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت از تنهايي معصومانه دستهايت آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايت و در گير و دار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟ آنه ! اكنون آمده ام تا دستهايت را به پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو 💖🍃