چی میگین شماها نکنه جمع بکنه جمع
منوکه مبینین اینقدرنوکری همه اشون کردم یه سال که همه اشون اسکلت بودن وقتی من شدم عروسشون پولدارشدن ازپا قدمم چاق شدن ازرسیدگی زیادمیکردم هرروزصبح باجارودستی همه جاروجارومیزدم دستشویی میشوستم جوراب پدرشوهرم درمیاوردم حنا دستوپای همه اشون میزاشتم
حتی پول شوهرم روازش میگرفتن حتی یه لباس هم واسه من نمیگرفتن
تا عروسی کردم یه کتک حسابی هم ازدست همه اشون خو ردم به جز شوهرگلم
بعدمزدم هم دادن که الان ازوقتی کتکم زدن ۴ساله دارم میسوزم ازدرد
آه دلم گرفتشون خیلی هم خوب گرفتشون
حالا دیکه عقلم اومده سرجاش میدونم دیره ولی اومده تا دیه یادبگیرم واسه هیچ احدوناسی نوکری نکنم
که امروز روزهرکاری کنی پدرسگاوظیفه میدونن