سلام ای جانم
منم شاغلم و بهمن از شیر گرفتمش
خیلی الان دلم میخواست بازم بهش شیر بدم خیلی حس خوبی برای خودم و بچه داشت
ولی من روش تدریجی رو تست کردم دخترم بدتر شد
دیگه روش تلخ کردن رو رفتم با صبر زرد
خیلی بی قرار شده بود و مدام میخواست بیاد بغلم
وسوسه میشد بزام بخوره میدید تلخه گریه میکرد سریع یه شیشه شیر پاستوریزه میدادم بهش میخورد
البته به اونم نزاشتم عادت کنه
گفتم مامانم منم ناراحتم، ولی همه بچه ها وقتی بزرگ میشند باید غذا بخورند و سینه مامانشون تلخ میشه
بعدم کلی مثال میزدم از بچه های دور و بر از مامانا هم میخواستم عین همین حرفا رو تکرار کنند
با عروسکش هم همین برنامه رو راه انداخته بود اشکم براش در اومد
یه سری که آب آورد تمیز کنه بخوره هی تمیز میکرد من هی حواسش رو پرت میکردم دوباره میزدم
سه شب بهش دادم و دیگه تمام
یه آب و یه تیکه نون تو پلاستیک بزار بالا سرت شبا گرسنه یا تشنه شد بهش بدی
دیگه نهایت یک هفته جمع میشه قضیه اش
فقط الان که شیر میدی یه دل سیر نگاهش کن و از شیر خوردنش لذت ببر بعد برات میشه حسرت