قطعه ۴۸هستن خواستی بری
من نمیدونستم افتاده که البته زدنش نمیدونستم
بیدار شدم شوهرم گفت هواپیما افتاده نمیفهمیدم که داداشش دیدم گفته درباره سمیرا اتیش گرفتم الان هرچی نگاه میکنم دل کسیو نشکونده خیلی مهربون بود حیفش دنیا بهش نیاز داشت
میگف دنیای قشنگ سمیرا خیلی برای این حرفش خندیدم وقتی بود و خیلیم گریه کردم وقتی رفت
خدابیامرزه همشونو