خانما خاب میدیدم ک یکی مرده و من با روحش دارم حرف میزنم همش بهم میگفت امام زمان میگ برام دعا کنید همش تند تند داشت اینو بهم میگفت احساس میکردم تو ی حرم هستم ولی دقیق نمیدونم کجا همش دور ی ستون میچرخید میگفت امام زمان میگ برام دعا کنید از صبح فکرم مشغوله