2733
2734

بچه ها میخوام لینک تایپیک خودم بزارم توی یه تایپیک جدیدی که درست کردم چکارکنم خواهشا جواب بدین عزیزان

دوس داری برات ایه الکرسی بخونم یه فاتحه خوندی بگو تا برات بخونم 😙 خواهش میکنم امضام تا اخر بخون مهربون باش به راحتی دل نشکن اینجا از هر جای کشور هست هرکسی با طرز تفکر و عقایدی تو رو خدا مواظب باشیم چی داریم به طرف مقابلمون میگیم مواظب دل شکستنا باشیم   دیگه اذیت نکنین بازلغو میشم 😄کاربری سومم😙 اگرم دوس داشتی یه صلوات برام بخون خوندی بگو منم برام ۱۰‌تا میخونم .اللهم صل علی محمد وال محمد.مهربونم مرسی که خوندی.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2740
دارم دیوونه میشم، 7 فروردین عروسیم بود کنسل شد، الانم این خبرو بهم دادن 🤦‍♀️

وای منم 7 فروردین عروسی داشتم کنسل شد. 😭😭😭😭خدا یکسال دیگه صبر کنیم یا خدا من فقط دیگه مرگمو از خدا میخوام. هیچی نمیخوام فقط مرگم بده که دیگه تو عقد نمونم 

خدایا کمکم کن تا باحرفهام دلی رو نشکنم و عشقی رو به نفرت تبدیل نکنم 

مدرسه کی باز میشه داداشم دیوونمون کرده تو خونه فوتبال بازی میکنه وسیله نذاشته واسه مامانم انقدر هم سوال میپرسه ازم دیوونم کرده بخدا

لبخند بزن اینم میگذره ❄
دارم دیوونه میشم، 7 فروردین عروسیم بود کنسل شد، الانم این خبرو بهم دادن 🤦‍♀️

کاش میگرفتی😍 با روز تولد من یکی میشد 😅(ربطشو نمیدونم به شما چیه فقط😂😂😂)



عزیزم اگر بگن عروسی ها برگزار بشه ،شما واقعا عروسی میگیرید؟😐 

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
شوهر دختر خالم تالار عروسی داره، اون گفت اماکن بهمون اعلام کرده،

ایییییی خدا. فقط دیگه مرگمو ازت میخوام. 

خدایا کمکم کن تا باحرفهام دلی رو نشکنم و عشقی رو به نفرت تبدیل نکنم 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687