هیییچوقت یادم نمیره اوایل نانزدیمون بود داخل اتاق با نامزدم نشستم و بعدش اومدم خونمون البته بگم ک قبل اینکه دوتایی تنها بشینیم پیش مادر نامزد هم نشستم و تعریف کردم.
بعدش ک اومدم ازش خدافظی کنم گفت انقد شعور نداری ک میای و میری و کاری با ما نداری؟
دیگه نیا اینجا
منم لاااال نگاش کردم
فرداش از دانشگاه اومدم و برای عذر خواهی رفتم سرویس بهداشتی رو براش شستم و ازش عذر خواستم.
چقدر من ...خل بودم.چرا اخه؟؟