سلام خواهرا خوبین نمیدونم یه استرسه خاصتیه تو وجودم میترسم از درد زایمانم هرچند ک یه بچه دیگ دارم ولیمیترسم برای همینم اذیتم کنن همش کابوس ودلهره دارم چیکارکنم
میشه برای آرامش گرفتن زندگیم و بچهام و شوهرم حل مشکلاتم یه صلوات بفرستین😘😘😘😘😊😊😊 خدااا به خودت واگذار کردم همه چیرو خودت مراقبت کن وحتی .....💔💔💔💔دلم خیلی شکسته قسمت میدم دست خالی منو برنگردون از در خونت نا امیدم نکن هر دقیقه وهرثانیه بفکرتم خدااا خودت مراقبم باش😞💔
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود... حیف,چشمانِ تو این حادثه را دوست نداشت... سیب راچیدم و در دلهره ی دستانم... سیب را دید ولی!!!دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بودکه بشمارد و در دام افتد... گفت یک....گفت دو.... افسوس سه رادوست نداشت... من و تو خط موازی......!؟؟؟ نرسیدن.......!؟؟؟هرگز........ دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت. درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که... از همان کودکی اش مدرسه را دوست نداشت..... .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میشه دعا کنید داداشم سر عقل بیاد و با یه دختر عاقل و بساز و مهربون ازدواج کنه و عاقبت بخیر بشه من دعای شما محتاجم.مادرم داره از فکر خیالش پیر میشه میگه ازدواج نمیکنم .. داداشم ادم بدی نیست اما تدبیر نداره من مختاج دعا دلای پاک شما هستم.. حرف هیچکسم گوش نمیکنه اخلاقش مثل یه ادم پوچ و بی هدف شده ... منم تک تکتون دعا میکنم
میشه برای آرامش گرفتن زندگیم و بچهام و شوهرم حل مشکلاتم یه صلوات بفرستین😘😘😘😘😊😊😊 خدااا به خودت واگذار کردم همه چیرو خودت مراقبت کن وحتی .....💔💔💔💔دلم خیلی شکسته قسمت میدم دست خالی منو برنگردون از در خونت نا امیدم نکن هر دقیقه وهرثانیه بفکرتم خدااا خودت مراقبم باش😞💔
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود... حیف,چشمانِ تو این حادثه را دوست نداشت... سیب راچیدم و در دلهره ی دستانم... سیب را دید ولی!!!دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بودکه بشمارد و در دام افتد... گفت یک....گفت دو.... افسوس سه رادوست نداشت... من و تو خط موازی......!؟؟؟ نرسیدن.......!؟؟؟هرگز........ دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت. درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که... از همان کودکی اش مدرسه را دوست نداشت..... .
میشه دعا کنید داداشم سر عقل بیاد و با یه دختر عاقل و بساز و مهربون ازدواج کنه و عاقبت بخیر بشه من دعای شما محتاجم.مادرم داره از فکر خیالش پیر میشه میگه ازدواج نمیکنم .. داداشم ادم بدی نیست اما تدبیر نداره من مختاج دعا دلای پاک شما هستم.. حرف هیچکسم گوش نمیکنه اخلاقش مثل یه ادم پوچ و بی هدف شده ... منم تک تکتون دعا میکنم
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود... حیف,چشمانِ تو این حادثه را دوست نداشت... سیب راچیدم و در دلهره ی دستانم... سیب را دید ولی!!!دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بودکه بشمارد و در دام افتد... گفت یک....گفت دو.... افسوس سه رادوست نداشت... من و تو خط موازی......!؟؟؟ نرسیدن.......!؟؟؟هرگز........ دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت. درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که... از همان کودکی اش مدرسه را دوست نداشت..... .