هرچه از بدی های شوهرم بگم کم گفتم یک آدم بی مسئولیت شلخته تنبل بددهن و عصبی، تو کارای خونه بهم کمک نمیکنه خودشم عین بچه هاس از سرکار میاد لباسش میندازه رو مبل غذا میخوره ظرفش رو میذاره رو زمین چیزی اگه میخوره آشغالش رو می ریزه رو زمین هزار جور تحقیرم میکنه هرجا برم سرکار ایراد میگیره از سرکار پنج دقیقه دیرتر بیام بیرون عصبی میشه بهم میگه کدوم گوری بودی کلا تو حرفای عادیش هم بقیه رو تحقیر میکنه و فحش میده زود بهم می ریزه و عصبی میشه اگه باهاش چلنج کنم کتک هم میزنه... از لحاظ خانوادگی تو یه محیط روستایی بزرگ شدن کسی زیاد بهش درست و غلط نگفته
تو این مدت که ازدواج کردم کارایی به سرم آورده که همش به خودم میگم چی شد با همچین آدمی ازدواج کردم خیلی سعی کردم هم خودم هم اونو درست بکنم که بتونیم زندگی کنیم ولی نمیشه ده بار خواستم طلاق بگیرم وقتی عقد بودیم اما خانوادم ساپورتم نمیکردن
منو هم داره کم کم میکنه عین خودش بخدا فحش هایی که اون میده من قبلا اصلا نشنیده بودم ولی الان بعضی موقع ها به کار میبرم
تو زندگی هیچ هدفی نداره همه مردا دوست دارن خونه ماشین داشته باشن کار کنن به جایی برسن
این همون کار کارمندی هم به زور میره ماشین من خودم خریدم بهش دادم بهش میگم خونه بخریم انگار پسر شاهه میگه من تو خونه کوچیک یا قدیمی نمیتونم زندگی کنم
یا میگه نمیتونم بی ماشین بشم چون تو خونه میخوای
از همه کاراش کلافه م
فکر نمیکنم درست بشه عاقل بشه مودبانه صحبت کنه با شخصیت باشه و فکر زندگی و آینده باشه میخوام جدا بشم
تو این مدت از زندگی مورد علاقه م عقب افتادم میخواستم درس بخونم بخاطر ایشون مجبور شدم کار کنم به خودم نمیتونم برسم پس انداز میکنم همه حقوقم