ماقبل ازعید بامادرشوهرم دعواداشتیم ایشون ب دروغ میگفت ک من بهشون تیکه انداختم اما من حاظربودم دستمو بزارم روقران ک این کارو نکردم..من هیچوقت بااین خانم مشکلی نداشتم اما ایشون همیشه ب من بی احترامی کردن و بعضی وقتا الکی قیافه میگرفتو بی محلی میکردن ولی من همیشه احترامشونو نگه داشتم وهیچوقت حرفی نزدم..ولی سری اخر دیگه خیلی بهم برخورد ک ازخودش حرف درمیاورد جلوی پدرشوهرم و شوهرم ب من تهمت زدمنم برگشتم گفتم ک شماهیچدقت مادرخوبی نبودی اگه بچه هاتونو دوست داشتین انقد ارامششونو بهم نمیزدین وازخودم دفاع کردم گفتم ک ایشون دروغ میگه بعدم این خانم گفت ک دیگه خونع ما نیا فقط پسرم بیاد!!!!!منم گفتم باشه دیگه پامو اینجا نمیزارم بهشونم گفتم یکم وقت بدین مادنبال خونه بگردیم ازینجا پامیشیم میریم یه خونه دیگه..شوهرمم گفت تودیگه نیامن خودم هرازگاهی میرم خونشون..ایام عیدو رفتیم شهرستان خونه مادربزرگم موندیم الان برگشتبم خونه(طبقه بالای مادرشوهرم)بابام میگه برو خونشون اون توعصبانیت یه حرفی زده ولی من میگم نمیتونم جایی ک بیرونم کردن برم..شمابودین چیکارمیکردین؟میرفتین یانه؟؟