میدونم عجیبه، یه آقا تو فامیل مون هست که ما هیچ نسبت خونی با هم نداریم (فامیل دور) ولی بشدت و عجیب غریب با هم ارتباط ذهنی داریم! من ایشون رو بصورت یه طرفه دوس داشتم و علاقه ای که داشتم کاملا واقعی و خالصانه بود، بعد از مدتی احساس کردم که با ایشون ارتباط ذهنی دارم به این صورت که وقتی خطری تهدیدش میکرد کاملا احساس می‌کردم و بعد میفهمیدم حسم درست بوده. بقیه شو پایین مینویسم که زیاد نشه
چه عصر جدید خوبه استعداد بقیه هم شکوفا میکنه😂😂
مثلا از صبح پا میشدم بیشتر از روزای دیگه به فکرش بودم و بی دلیل زار میزدم و دلشوره داشتم، مدام چهره ی ناراحتش میومد جلو چشمم و مثلا شب خبر میدادن که تصادف کرده. اینا رو من باور نداشتم و میگفتم اتفاقیه تا اینکه دیدم ایشون هم درباره من همچین حالتی داره و از اینجا قصیه ترسناک شد
به خودش گفتی؟
اخ جون داستان😃😃😃
هر دو مجردین؟ احتمالا عاشق شدین😂
چه جالب😃
به‌خودشم‌گفتی
خب😬
بله صحبت کردیم، یکبار بابام خیلی مریض بود، منزل خواهرم بودیم که یهو بیماری بابام شدید شد و تا سر حد مرگ پیش رفت، هر روز ما آمبولانس خبر میکردیم و من بشدت نگران و ناراحت بودم و داشتم میمردم به معنای واقعی که دیدم یه کسی از فامیل زنگ زد و گفت فلانی (همون آقا) به من زنگ زده و گفته خبری از بیهتر هست؟ خیلی نگرانشم و حس میکنم تو دردسر بزرگی افتاده و ناراحته
یکبار که چکش برگشت خورده، میدونم عجیبه ولی من از صبح احساس می‌کردم مشکل داره، به دوستم گفتم گفت زنگ بزن ببین اتفاقی نیفتاده باشه همونجا یهو به ذهنم رسید و گفتم نه مشکل سلامتی نیس مشکل مالیه، بعد فهمیدم گویا بازداشت هم شده بود.
فقط انفاق هاى بد رو مى فهمين يا وقتى خوشحال هم هستيد متوجه مى شيد!
چند وقته احساس میکنم این حالت دیگه داره ترسناک میشه، مثلا دیشب یاد یه مسئله ای افتادم، یه اتفاق خیلی قدیمی و تو نت سرچ کردم و کل دیشب داشتم راجبش مطلب میخوندم! صبح پاشدم و دیدم یه چیزی درباره همون موضوع برام دایرکت فرستاده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
