چیز خنده داری یادم نمیاد...اما کلا دوس داشتم عروسیم رو همه چیش خوب بود..آهان یه چیزی یادم اومد سه روز بعدش رفتیم مهمونی شوهرم تیشرت پوشیده بود بعدا ک دقت کردم تموم رد ناخونای من رو بازوهاش مونده بود 😐😐😐حالا چندین نفر تو اون مهمونی دیدن و خندیدن بهمون رو نمیدونم
من وقت عروسیم ۱۷سالم بود واولین دختری بودم ک تو فامیل مامانم عروس میشدم _ اونم بین کلی دختر خالهو حتی خاله
خب منم واسه خاطر اینکه اونا ی وقت ناراحت نشن یا حسودیشون نشه بگن داره پز میده اصلا شب عروسیم خوش نگذروندم حتی اومدم مثل مابقی مهمونا سر میز با دختر خالم اینا شام خوردم
هععععی داغ دلمو تازه نکن
عروسبم اسفنده😂😂😂😂هنوزخاطره ندارم
پول میریختن رو سرمون هزاری دو تومنی خواهرشوهرم و مادربزرگ شوهرم افتاده بودن رو زمین جم میکردن اون پولایی ام ک زیر دامن من بود دامنم رو بالا میزدن بر میداشتن 🤣🤣🤣ادعای کلاسشون هم میشه تازه
رسیدیم خونه نشستیم روی مبل شوهرم نشست روی لباس عروسم اومدم بلند شم لباس تیکه پاره شد انگار با دندون پارش‌کردن...خیلی خندیدیم نمیدونم چرا...خنده نداشت گریه داشت ولی ما خیلی خندیدیم😅
به حدی خوش گذشت و خوب بود
که بعد چند سال هنوز اصلا فیلم عروسیمو ندیدم
فردای عقدمون رفته بودیم مهمونی شوهرم بازوشو کوبیده بود ب در کبود شده بود یه جوری کبود شده بود ک انگار.....همه نگاه کردن ب بازوی شوهرم بعدشم ب من نگاه کردن کلی خندیدن و ب همسرمم متلک انداختن ک جوونی اونا نشونه ازدواجته منم انقد خجالت کشیدم بخاطر اون سوتفاهم حالا بیا ثابت کن به در خورده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
