هر روز یه بهونه ای برای گیر دادن به من پیدا میکنه اگههم چیزی نباشه میشینه میگه شوهر کن برو تا کی ادم میتونه احترام بزرگترشو نگه داره؟ باهاش شوخی میکنم بهش برمیخوره دو ساعت غر میزنه ازش انتقاد میکنم غر میزنه قهر میکنم غر میزنه یه نظر میدم لج میکنه دیگه نمیکشم امروز دیگه تحملم تموم شد بهش بی احترامی کردم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حتما مامانت از جاهای دیگه هم دلش پره .سعی کن در هر حالتی احتراممشو نگه داری باهاش شوخی نکن شاید واقعا رو اون چیزا حساس باشه
با بخشیدن، واقعیت های گذشته عوض نمی شوند زیرا گذشته را نمی توان تغییر داد. ما فقط می توانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه می دهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد می دهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترس های گذشته رها شویم
عب نداره...چن دفعه جدی بر خورد کن حساب کار دستش بیاد...اعصابمونو که از سر راه نیاوردیم یکی هی بخواد ...
الان مثلا از صبح گفتم مامان این پتو انگار بوی عرق میده میگه نه گفتم بندازم ماشین بشوره میگه کجا بوی عرق میده اخرشم که اوردم خودم بندازم بشوره تا دو ساعت غر زده رفته داداشمو اورده میگه اخه این کجا بوی عرق میده منو ول نکرد هی میگه تو مشکل داری منم گفتم بابا من یه کلمهگفتم اینو بشورم تو دیگه ولم نمیکنی