خاطراااات دوران عقد😂😂😂بدویین بیاین تریف کنین بخندیم

فعلا عقد نکردیم

ولی خاطره تا دلت بخواد😑

من ک مجردممممم🙁🙁🙁 😂😂😂😂

سلام مرسده ام 16 از مشهد . این سوتی روکه میخوام تعریف کنم مال 9 سال پیشه که واسه من ودختر دایییم سودا اتفاق افتاد.👭ما رفته بودیم پاساژ فردوسی خرید لباس مجلسی برای عروسی پسرخالم👰. ما تقریبا کل پاساژ رو گشته بودیم اما هیچی نخریده بودیم😱. بعد یه مغازه دیدیم که لباساش قشنگ بود👚👗👠 . بعد که رفتیم داخل یه لباس واسه سودا زنداییم پسندید اما چون که داخل اتاق پرو یه خانمه بود ما منتظر موندیم. یه دفعه مامانم چشمش به صندلی گوشه مغاز افتاد و به ما گفت صندلی رو واسش ببریم سودا فوری صندلی رو بدون اینکه حواسش به شوهر همون خانمه که داخل پرو بود باشه صندلی رو از زیر پای آقاهه کشید و یه دفعه بووووووم!😵آقاهه افتاد و لگنش خورد خاکه شیر شد و من یهو سوتی دادام به آقاهه گفتم ای وای باسنتون شکست و مامانم جلوی دهنم رو گرفت و کل مغازه از شدت خنده رفت رو هوا😂😂😂 . مرسی از کانال خوبتون امیدوارم خندیده باشید امیدوارم ادمین عزیز هم این سوتی رو بزاره داخل کانال این اولین باره سوتی میفرستم.

#ســــــوتے_هاے_زَََنــــــونـــــــہ

➖➖➖⚜ @zaanone⚜➖➖➖

        👠 مُُُنتظرِِ سوتے هاتون هَستیم👠    

👉♥️♠️ @admin_zaanone ♠️♥️👈

ما تو عقدمون اصلا خاطره تعریف کردنی نداشتیم

مرسی منم فرستادم

خنده دار نیستن زیاد😂

ی بار دعوامون شد خیللییی بدددد

پاشد رف حموم😒

منم از لجش تو سشوارش ارد ریختم

فرار کردم😂

گوشیمم تا دوروز خاموش بود روشن ک کردم فقد تهدید بودددد ک واسم،میومد😂ولی هیچ غلطیم نکرد

ما میرفتیم پارک توماشین بودیم شوهرم گفت سرت بذار روسینم منم گذاشتم و موهام گیر کرد به دکمه لباسش فلزی پرسی بود هیچ جوره موهام از دکمه باز نمیشد جایی که پارک کرده بودیم مردم هرچند لحظه یکی رد میشد  دیگه مجبور شدیم موهامو بکنه که کلم از روسینش بردارم خبرم با این عشق بازیای خیابونی جا نداشتیم که دوبار هم صدوده گرفتمون 😪😫

ی بارم خیلی اذیتش کردم 

منو با ی ملخ گنده تو،اتاق زندانی کرد😢😐

ججججیییغ و فشششش بوددد ک میدادددماااا

صدا تلویزیونو زیاد کرده بود صدامو نشنوه عنتررر

منم گفتم یا درو باز میکنی یا زنگ میزنم پلیس میگم منو دزدیدی😂

بیچاره ترسید باز کرد اخه ازم بعید نبود واقعا

چون همسرم خونه مجردی داشت 24 ساعت اونجا بودیم 

طبعا سوتیم جلوی کسی ندادیم 😂😂😂😂

مسافرتا هم می رفتیم هتل

عقد نکردیم😂

ولی داشتیم تو جنگل قدم میزدیم یهو دیدم رو هوام فهمیدم بغلم کرده داره راه میره کلییی جیغ جیغ کردم ابروم رف جلوش😂