بنظرتون زیاده روی کردم؟😢
تلفنم زنگ خورد ب شوهرم گفتم حواست ب رادمهرباشه من اینو جواب بدم صحبتم ۱۰دقیقه طول کشید کلا اواخر حرفام بود دیدم بوی وایتکس بلند شد سریع قطع کردم و دویدم اشپزخونه دیدم پسرم در وایتکسو باز کرده از گردن به پایینش ریخته تمامه لباساش و فرش اشپزخونه و داحل کابینتی ک مواد شوینده میزارم لبالب وایتکس بود ازونجایی ب ندرت عصبی میشم ولی این دفعه دادم دراومد رفتم ببینم شوهرم کو ک اینجور حواسش ب بچه بوده دیدم نشسته اتاق رادمهر داره شن جادویی بازی میکنه😐😐(ب خیال خودش بچه رو سرگرم کرده)😐اخ ک دیگه خون ب مغزم نرسید انقدر گفتمو جیغ جیغ کردم ک ته گلوم میسوخت شوهرم فقط این بود😳بلند شد اومد اوضاع اشپزخونه رو دید باخونسردی گفت چیزی نشده که اروم باش بچه رو برد لباساشو عوض کرد تنشو شست اومد فرش اشپزخونه رو تمیز کرد کابینتم تمیز کرد
پسرم اومد جلو معذرت خاهی کنه ک داد زدم فقط جلو چشم من افتابی نشید باهردوتونم
پسرم رفت بغل باباش و باهم رفتن اتاق.
من دیر عصبی میشم ولی خدانکنه بشم مثل بمب میترکم فوران میکنم بنظرتون تند رفتم؟😢
یاحقشون بود