من یه دختر داییم دارم یک سال از من کوچیک تره و ازدواج کرده مامانش خیلی باهام بده نمیدونم چرا هیچ کاریشم نکردم همش میشینه پشت سرم حرف میزنه و منو جلوی همه خورد میکنه
من درسم خیلی خوب بود جلوی فامیل میگف این هیچی نمیشه یا وقتی دخترش ازدواج کرد خیلی تیکه به من انداخت من کوچیک تر بودم یه کرم میزدم بهم میگف من به همه میگم چاروی دستشوییم ارایشش کنی خوشکل میشه درحالی که من فقط یه کرم میزدم اونم درمانی برای جوش صورت هروقت این حرفارو جلوی فامیل میزد من هیچی نمیگفتم و میومدم خونه فقط گریه میکردم کفش میخریدم مسخرم میکرد میخندید بهم هرکاری میکردم جلوی همه آبرومو میبرد
الانم خیلی واسه اینکه ازدواج نکردم جلوی بقیه خوردم میکنه و بهم تیکه میندازه چیکار کنم باش بهش برگردم یا به بی محلی ادامه بدم