موقع رفتن به من گفت:"فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم،بقیه هم هستن،چطوری بگم دوستت دارم؟بقیه که میشنَوَن من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم." به حمید گفتم:"پشت گوشی بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم!قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه! خوشش آمده بود،پلهها را میرفت پایین بلندبلند میگفت:"فرزانه یادت باشه!" من هم لبخند میزدم و میگفتم:"یادم هست!یادم هست!"....... 🌺برشی از کتاب"یادت باشد" خاطرات شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید.... 🌹شهادت اتفاقی نیست🌹
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
چندروز خونه قرنطینه بود بعد حالش بد شد بابامینا بردن بیمارستان، الان بهتر شده
اما کلا مریضی سختیه،حتی اونایی که خوب میشن میگن دورش خیلی سخت میگذره
من حالا واسه بابام نگرانم😢
موقع رفتن به من گفت:"فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم،بقیه هم هستن،چطوری بگم دوستت دارم؟بقیه که میشنَوَن من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم." به حمید گفتم:"پشت گوشی بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم!قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه! خوشش آمده بود،پلهها را میرفت پایین بلندبلند میگفت:"فرزانه یادت باشه!" من هم لبخند میزدم و میگفتم:"یادم هست!یادم هست!"....... 🌺برشی از کتاب"یادت باشد" خاطرات شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید.... 🌹شهادت اتفاقی نیست🌹
موقع رفتن به من گفت:"فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم،بقیه هم هستن،چطوری بگم دوستت دارم؟بقیه که میشنَوَن من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم." به حمید گفتم:"پشت گوشی بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم!قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه! خوشش آمده بود،پلهها را میرفت پایین بلندبلند میگفت:"فرزانه یادت باشه!" من هم لبخند میزدم و میگفتم:"یادم هست!یادم هست!"....... 🌺برشی از کتاب"یادت باشد" خاطرات شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید.... 🌹شهادت اتفاقی نیست🌹
الحمدلله امروز از بیمارستان مرخص شد چندروز خونه قرنطینه بود بعد حالش بد شد بابامینا بردن بیمارستان، ...
میگم بعد چند روز دیگه ویروس رو منتقل نمیکنن و اینکه اونایی که میگیرن دیگه مصون میشن؟؟
اگر دردم را فریاد بزنم خیلیها از شنیدن صدایش کر میشوند .... من یه مرده ی متحرکم که باید بخاطر دو تا فرشته ی کوچولوم رو پاهام باستم و ناله نکنم .... بخندم ... برقصم .... و هر صبح یه نقاب خوشگل به صورت بزنم تا نه داشتن مادر براشون حسرت بشه و نه چهره ی پدر تو ذهنشون خراب ....