بچه ها من آدم شادیم..جون عزیزم این واقعیت هست قصد پر بازدید شدنم ندارم دلم می خواد برای شما که نمی شناسید من و درد دل کنم..مادر شوهرم وقتی میومد خونمون مثل پروانه دورش می چرخیدم و خیلی مهمون نواز بودم..امدیم خونشون..چون کسی از بچه هاش پیشش نیستن فقط پسردیگش و عروسش پیشش زندگی می کنند..رفتم چای بریزم بخورم بچه اون پسرش 3 ماهشه تو بغلم بود بهم گفت یا چای بخور یا بچه بگیر.با حالت طلبکارانه گفت کسی که چای دم نکرده..منم امدم نشستم..االان یک ساعته نشده یه چای درست کنه..