از دستش کلافه شدم
از روز دوم عید همش زنگ‌میزنه کی بیایم خونه شما عید دیدنی
پریشب خونه خواهر بزرگم بودن
امشب خونه یه خواهر دیگه ام
جمعه ام خونه ما
مداممم میگه حوصله ام سر میره
دارم دیونه میشم از دستش
هر وقتم زنگ میزنم کجایی رفته تره بار!!!
من چه کنم با این مادر ۲۱هفته باردارم
اصلا فکر حال و‌روز من نیست😭😭😭😭
نذار بیاد عزیزم نذار بیاد
نرو و نیاد
من مادر و پدرم مدام میرفتن بیرون نگرانشون بودیم همه نشستیم فکر کردیم راه حل پیدا کردیم رفتم در خونشونو قفل کردم کلیدشم برداشتم البته توی یه کوچه هستیم هرچی لازم دارن با اژانس میفرستم از بالکن ازش میگیرن خیالم راحته سالم میمونن انشالله
چاره ای نیست عزیزم بپیچون بگو به خاطر بچه باید رعایت کنیم
کاش بابای منم میموند خونه ولی نمیتونه از مامانمم جدا شدن تو خونه تنها میمونه خیلی دلش میگیره کسیم نیست غذا درست کنه من خودمم میترسم برم پیشش چون شوهرم کارش دولتیه هنوز میره سرکار بابامم ریه هاش داغونه خیلی نگرانشم از غصش شب تا صبح گریه میکنم
