🌺 گل خانوما 🌺

حنا هروقت از دست رفتارای همسرت ناراحت شدی یاد گندم و مازیار بیوفت

قربونت برم 

فقط نیکی جون سعی کن واقعا از ته دلت بتشه نه اغراق و نمایش 

و یه چیز دیگه اینکه حفظ احترام و عزت نفس و غرور مرد تو خونه خیلی مهمه این حترامه رو سعی کن براش ملموس کنی 

مثل یه مهمون که میاد خونت حرمت و احترام داره همسرم همینه 

به مرور اونم یاد میگیره احترامتو به بهترین وجه انجام بده 

و همین نکته باعث میشه مرد نتونه از اون خونه زیاد دور بمونه زودی دلش تنگ خونه میشه و میاد

اسم کاربری به این زیبایی جذابی چرا منو هیشکی صدا نمیکنه

فقط امضات 😂

محدثه جون خوبی؟

حسابی سرت گرمها 

الان نگاهاتونم مثبت ۱۸ 😂

خوبم عزیزممم

دوبار رفتیم بیرون جاتون خالی 

البته گروهی ده نفری بودیم😂😂😂

دیگه از دیروز نشسته پا پروژش😒

یادش بخیر ما طرف میخواست بوسمون کنه اینقدر قرمز میشدیم فک میکرد تنگی نفس گرفتیم ولی دخترای چس سفیده حالا😏

کجاست اون آرمان های امام 

چشم چشم حتما 

فدات شم قشنگم

محدثه جون هشدارای وزارت بهداشت به چیزتونه دیگه😐

بچه ها دو سوال همه جواب بدین

شما با شوهراتون اختلاف طبقاتی هم داشتید؟ به زندگیتون روابطتتون هم لطمه زد؟ 

دوم اینکه رسم رسوم خاصی داشتید تو مراسما یا خانواده شوهر که مجبور شید انجام بدین و براتون سخت بوده یا بالعکس شوهراتون؟ 

عشق مازیار بینهایته محدثه.میبینی ک بخاطرش هرکاری میکنه

فقط این وسط ب رفت آمد و داشتن پس انداز و اینا بهش گیر میده

شوهر من ب بیرون رفتنم به حرف زدنم با بقیه با همه چیم مشکل داره....

یعنی میگم ک خیلی بیشتر گیر میده بهم،حتی خودش ب نامحرم دست میده و به دیده شدن موی من توسط نامحرم دیگه حساسه

حالا بحث اینا نیست و من دیگه عادت کردم به حساسیتاش و اهمیت نمیدم به کاراش....

با همه اینا کنار میام و اومدم

ولی از دیده نشدن،از ابراز نکردن محبت و احساسات چه کلامی چه رفتاری خیلی اذیت میشم

درسته در این باره خونسرد رفتار میکنم و بی توجهم ولی خب اذیتم میکنه

بالاخره زنم و این موردا طبیعیه

اتفاقا خیلی چنوقته درگیره زندگیه گندمم.راجب رفتارا و عکسالعملاشون

البته خوبی ام شوهرم زیاد داره و دوست داشتنشم میذارم پای کاراش...

ما هم سطح بودیم 

در مورد مراسمات این بود شمال تو همه اعیاد برای عروس عیدی میبرن ما انجام ندادیم  چون باباش اینا به رو خودشون نمیاوردن ولی  خودم همسرم تو همون تایم برام هدیه میگرفت 

اینم که انجام ندادن برای این بود برادر حسینم همزمان با ما عقد کرده بودن اگر انجام میدادن بتید برای دو طرف انجام میدادن که پدرشوهرم ترجیح داد به رو خودش نیاره که اونم عمه شوهرم به روش آورد و حالشو گرفت

وای حنا جون عشق مازیار به گندم درسته زیاده ولی گندم احساس خوشبختی نکرده 

هر کدوم از اون اتفاقا یه رنج روحی براش در پی داشتن کدون زنی همچین زجری رو عشق تلقی میکنه 

من بیام بزنمت و بعد برات مثلا طلا با فاکتور به اسم خودم بگیرم بگم هدیه ست مثل اینه پولو از این جیبم بزارم اون یکی جیبم 

یا سر قهرشون بچشو قایم کرده بود آدم روانی میشه گندمم دوسش داره که مونده ولی خیلیا هستن نمیمونن به نطرم چون گندم اهل مطلالعه و کتاب و اینا بود باز عاقلانه رفتار کرد ولی اگر مثل اونی که مازیار میخواست بود قطعا زودتر از اینا مازیار و  ترک میکرد 

و اینکه میگی شوهرت حساسه بوده روت و بیرون رفتن و تینا منم همه اینا رو داشتم الان خودش منتم میکنه برو خرید و فلان کن و ... 

منتها من هم موقع اصلا براش گارد نمیگرفتم فقط نمیزاشت خودم برم هر روز یا یه روز در میون خودشو موظف میدونست منو ببره هر جا دلم میخواد 

دست دادنم من باهاش برخورد کردم طی داستانی پذیرفت

نه بابا نیکی 

فک کردی واسه چی میریم دشت

نه چیزی میبریم بخوریم .نه نزدیک هم میشیم 

بعدم ایناهم مثه خود من از قبل عید تو خونه ان