2733
2739

.

سلام خانما؛بیایین از خل و چل بازی هامون بگیم یکم حالمون خوب شه تو این شرایط😕

البته اون دوستانی که خیییییلی باکلاس تشریف دارن و تا حالا سوتی ندادن لطفا نیان.

اول خودم بگم:

برا دوران دانشجویه؛بعد از ناهار کلاس ادبیات داشتیم؛ناهار هم اگه اشتباه نکنم خورشت کرفس بود با یه موز همراهش.

منو دوستم ردیف دوم نشسته بودیم ردیف جلومونم پسرا؛کلاس غرق سکوت بود ک یهو دوستم جیب پسر جلویی رو نشونم دا😐😐موزی ک تو سلف داده بودن رو گذاشته بود تو حیبش؛تا یکم تکون میخورد سر موز میومد بیرون؛ماهم حالا نخند کی بخند؛طفلی خم شد کفششو درس کنه ما دیگه داشتیم میمردیم😂😂😂بدبختانه استاد فقد منو دید ک هرهر میخندم؛گف خانم فلانی منم خیلی خسته ام بیا اینجا تعریف کن ب چی میخندی ما هم بخندیم؛حالا منم نمیدونستم چی بگم هی گیر داده بود😣😣خلاصه گف یا درستو حذف میکنی یا تعریف؛منم گزینه اول رو انتخاب کردم؛بدبختی اینجاس داشتم از کلاس میرفتم تا برسم ب در باز خندم میگرف و میلرزیدم از خنده این باعث خنده کل کلاس میسد😂😦

البته خداروشکر بعدش حذفم نکرد ولی اون جلسه انداختم بیرون😧الن هی از خودم میپرسم آخه یه موز اینهمه خندیدن داشت😆

ببخشید زیاد شد.

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡

یه خاطره هم بگم از عروسی داییم؛البته قبلا گفتم تکراریه

قبلا مد شده بود موقع شام دادن می مدن فیلمبرداری میکردن😕شام رو ک دادن فیلمبردار شروع کرد منم کوچیک بودم؛یهو دیدم همه قاشقارو دارن ول میکنن زل میزنن ب دوربین😐منم خودمو گم کردم دستم خورد نوشابه رو ریختم رو میز😞😢حالا مامانم هی داشت از زیر نیشگونم میگرف از یه طرفم به دوربین سرتکون میداد و لبخند میزد😒😏منم با چشمای پر اشک و معصومیت زل زده بودم ب دوربین🥺😖چن وخت پیش فیلم رو داییم اینا گذاشته بودن اصن دلم کباب شد برا خودم😭😭خیلی گناه داشتم

به مامانم میگم حالا این سرتکون داد نت ب دوربین چی بود دیگه😁😁😁میگه اون لبخند اقتداره ک دارم نثار زنداییت میکنم😐

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه بارم با یکی از دوستام تو راهرو دانشگا؛داشتیم قدم میزدیم ؛دوستمم حجابش خیییلی افتضاح بود؛چن وختی هم بود یه حراست جدید اومده بود یه پسر خوشتیپ و جذاب؛خلاصه؛همینطوری که قدم میزدیم؛یهو با این حراسته روبرو شدیم؛ب دوستم گف خانم یه لحظه میتونم وختتونو بگیرم؛دوستمم با ناز و عشوه میگف بعله و فلان😍حراسته برگش گف شمارتونو میگین😊😍دوستم شروع کرد 09147****☺😮

حراست اینطوری شد😮😐گف خانوووووم شماره دانشجویتون😒

ینی طفلی دوستم با خاک یکسان شد😂😂😂😂😂

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡
2731

وای منم یه بار دوستم زنگ زد بهم،شروع کرد به گریه کردن و عربدهههههه کشیدن،

گفتم چی شدهههه؟گفت بابام سرطان کبد گرفته،منم ک اسطوره ی همدردی،نمیدونم چرا اون لحظه این جملات قصارو بکار میبردم😂یه کاره برگشتم گفتم عزیزم چرا الکی خودتو اذیت میکنی وقتی هنوز چیزی نشده😂

یبارم منو مامانم و خالم رفته بودیم فروشگاه لوازم آرایشی؛همینطوری ک مشغول خرید بودیم جلو فروشنده ک پسر بود یهو منو خالم کله به کله شدیم خودشم شدید😓😓حس کردم کله ام ترکید😥خیلی ضایع بود 

اون لحظه 

من😩😩

خالم😠😡

مامانم😏

فروشنده😳

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡
وای منم یه بار دوستم زنگ زد بهم،شروع کرد به گریه کردن و عربدهههههه کشیدن، گفتم چی شدهههه؟گفت بابام ...

اسیر همدردیت شدم😆😆😆

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡
2738
من با حجاب کامل سر دامنم از پشت زیر کش دامنم رفته بود خواهر شوهر ناکسم هم بهم نگفت چند تا از مردای ...

چقد با عرض معذرت بیشعوره خواهرشوهرت😕😕

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡

یه بار چهارده سالم بود یکی یه کلمه مثبت 18 گفته بود منم هی از یه پسری می‌پرسیدم میگف از دوستات ََسوال میگفتم مگه چیه بوگو آنقدر بهش گفتم بهم گف تا چن وقت روم نمیشد نگاش کنم 😐😐😐

یبارم با دختر خالم تو آسانسور بودیم،تو طبقه 4 یا 5 بود فک کنم ک اسانسور وایساد ک ی خانم و اقا سوار شن،منم ک اصن تو هپروت بودم😂تا در وا شد عین روانیا پریدم بیرون با ی لحن خیلی جدی و مقتدرانه گفتم همکفهههههه

حالا هی تو طبقه عین مرغ پر کنده این ور اون ور میپریدم دنبال راه پله میگشتم،جماعت از تو اسانسور داد میزدن طبقهههههه چهااااااره،بیا تووووووووووو،منم هر چی اینا داد میزدن نمیشنیدم😂😂

ینی وقتی برگشتمم تو اسانسور زن و شوهره ی جوری نگام میکردن و لبخند ملیح میزدن ک خواستم خودمو بکشم😂😂😂


این یه شمه از کاراش بود می گه من نفهمیدم می گم تو پشتم بودی اصاص نکنه خودت از قصد کردی!!1

چقدر بد؛حالا شایدم واقعا ندیده

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز