من برای تولدبچه برادشوهرم دعوت شدیم.جاریم خیلی عقده تی بامن وهمسرم رفتارمیکنه.هیچکی انتظارنداشت بریم.امارفتیم وهمه شوکه شدن.خانواده همسرم خیلی ذوق زده شدن اماجاریم ازفرط ناراحتی تا20دقیقه ازاتاقش نیومدبیرون وماروندید.من وشوهرجونم تموم مدت بابقیه مهموناحرف زدیم وخندیدیم.حسابی هم خوش گذشت.آخرمهمونی دیگه علنی داشت باشوهرش دعوامیکرد.ازفرط عصبانیت
تاکی به تمنای وصال تویگانه....