بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فک کنم واسه رابطه با ادنان قرص جلوگیری میخورد ولی با مهند نه
بارک الله همون قرص ها هم باهاش توی رودربایستی هستن
ما اگه یکی در میون قرص بخوریم باردار نمی شیم ک هیچ
تا ابدیت خونریزیمون ول نمیشه و دکترا هم میگن حقته چرا همچین کردی ؛تا روز مرگت خوب نمیشی تازه ممکنه کفنت هم لکه بشه؛حتما نوار بهداشتی بگو واست بذارن😃
دوست عزیز؛من دوازده ساله ک دعا می کنم ک خدا بهم ی بچه بده؛تا حالا قابل ندونسته؛شاید دلِ تو ب خدا نزدیکتر باشه میشه تو برام دعا کنی از این غم بیرون بیام و دلم شاد بشه؛اگه دعا کردی لایکم کن هم دعات کنم هم صلوات واست بفرستم.خدا خیر دو دنیا رو نصیبت کنه
دوست عزیز؛من دوازده ساله ک دعا می کنم ک خدا بهم ی بچه بده؛تا حالا قابل ندونسته؛شاید دلِ تو ب خدا نزدیکتر باشه میشه تو برام دعا کنی از این غم بیرون بیام و دلم شاد بشه؛اگه دعا کردی لایکم کن هم دعات کنم هم صلوات واست بفرستم.خدا خیر دو دنیا رو نصیبت کنه
آخرش سی دی که بشیر گذاشته بود صندوق امانات رسید دست عدنان ؟؟فکر کنم مهند رسید از مادمازل و. عمو سلیم ...
نه دست ادنان نرسید.
بشیر مظلوم نمایی مهند رودیذ بهش گفت ازتون سیدی دارم صندوق امانات بانکه.. کلیدش هم دست عمو سلیمانه. زنگ زد به سلیمان ک بامهند برن بانک. همونموقع ک زنگ سلیمان میزنه مادمازل متوجه میشه. باهم میرن بانک و مهندهم میرسه. سی دی دست مادمازل بود به مهندمیگه اینومیخوای؟! مهندم زرنگی کرد سی دی رو ازدست مادمازل گرفت و سریع در رفت و سی دی رو انداختش دور.