یک بار دیگه هم مامانم گفت میرم بیرون برنج دم بده
من۱۷ سالم بود خواهرم۱۵ سالش
دوتامون سر گاز هر چی میجوشوندیم برنجو میدیدیم هنوز پخته نشده آخرش مثل شله زرد شده . به داداشام التماس میکردم که از برنجه بخورن اونا فرار میکردن
تنها کسی که ازش خورد و تعریف داد گفت عالیه و راضی بود مادر بزرگم خدا بیامرز بود که میگفت چون دندون ندارم
برای من عالیه. 😁😁😁