عصر زنگ زده میگه واکسن دخترتو زدی میگم نه هنوز میگه واکسنشو بزن حالش ک خوب شد بیاین خونه تکونی میگم قرار بود کارگر بیاد که میگه ب خاطر ویروس گفتم نیاد ک ی وقت دستش ب چیزی نخوره مام مریض بشیم میگم هر کسی اومد بگو دستکش دستش کنه
منم هیچی نگفتم
انصافا من اینجا غریبم اهل رامسرم و الان تهرانم تعارف نمیکنه واکسن دخترتو زدی بیا اینجا من کمک کنم نگه داری تو هم خونه رو تمیز کن ضمنا دخترش تو همون کوچه زندگی میکنه چرا ب اون نمیگه و ضمنا خواهرشوهرم اهل کار نیست کلا اینجوری فک کنید ک قرار من تنها خونه تکونی کنم
شما بودین میرفتین نمیخوام بررررممممممم
میشه بگین کار درست چی!!!
لعنت ب خونه تکونی