دیگ مادر منو ندیدی عزیزم
از فتنه بودن
دعوا درست کردن
از چشم همه انداختن
حتی پشت من پیش خاله و دایی و... بدی منو گفته منو از چشم همه انداخته
حالم از خودش و خانوادش بهم میخوره
فک کن بابام یواشکی از اون پول میداد لباس بخرم در این حد البته وقتی عقد بودما نمیذاشت سرسفره بشینم غذا بخورم
ب قران خدا قسم
بعد تو میگی از مادر بعیده؟ یه فرش برا جهیزیه من خریدن ب خدا نشست گریه کردن ک چرا براش خریدی ب بابام میگف
دو ساعت گریه کرد